
با كمی فاصله از جمع نشسته و سرگرم تماشای تلويزيون بودم. نمیدانم چه كسی اول شروع كرد اما تا به خود آمدم ديدم بحث بر سر كمپين يك ميليون امضاست و جايزه سيمون دوبووار! تقريباً همه در آن جمع كوچك خانوادگی كه پيشتر بيانيهی كمپين را امضاء كرده بودند از طريق شبكههای ماهوارهای در جريان تعلق جايزه به كمپين و دريافت آن توسط خانم بهبهانی قرار داشتند. جالب آنكه هر كس به واسطهی همان يك امضاء كه پای بيانيه گذاشته بود نسبت به كمپين و جايزه احساس تعلق میكرد و خود را محق به اظهارنظر در اين مورد میدانست.
در اين ميان مادرم به واسطهی ميزبانی يكی دو باره جلسات كمپينی و آشنايی با چند نفر از فعالان آن و البته جمع آوری چند امضاء احساس ويژهای داشت و بيشتر در بحث مشاركت میكرد و خالهی بزرگم كه "بیبی" صدايش میزنيم و در عين پيری بسيار شيرين سخن است اما كمتر خود را در بحث دخيل میدانست. به يادش میآورم كه او هم بيانيهی كمپين را امضاء كرده و تازه امضای او از همه معتبرتر است زيرا كه پای بيانيه را اثر انگشت گذاشته است. خيلی زود به ياد میآورد و من هم جريان امضاء گرفتن از بیبی را برای همه تعريف میكنم.
{هر بار كه از بیبی میخواستم تا بيانيه را امضاء كند بايد يك بار متن را كامل برايش میخواندم و آخر سر میگفت «اينها همهاش حرف است زن خودش بايد عرضه و قابليت داشته باشد» و فوراً از خودش مثال میآورد كه «مگر من نبودم نه سواد داشتم و نه شغل و درآمد، ولی زير بار حرف زور شوهرم نمیرفتم» و با افتخار و آب و تاب از پيروزیهای خود در مشاجرات و دعواها بر مرحوم همسرش میگفت و در پايان تأكيد بر اينكه «زن بايد خودش به لحاظ مالی مستقل باشد كه اگر شوهرش دستش را برد پشتش تا باسنش را بخاراند فكر نكند میخواهد به او خرجی بدهد».
هر دفعه كه برای بیبی توضيح میدادم اينها كه در بيانيه آمده مربوط میشود به قوانينی كه هزاری زن هم به قول تو باعرضه و قابليت باشد به وقت گرفتار شدن با مشكلات حقوقی نمیتواند مانع از اجرايی شدن آنها شود دوباره میخواست تا قوانين را برايش بخوانم و اين بار اما استدلالش برای امضاء نكردن اين بود كه «خُب اينها كه گفتی چه ربطی به من داشت. میخواهم شوهر كنم يا طلاق بگيرم و يا اينكه سرپرستی بچههايم را قبول كنم»
ديگر بیخيال امضاء گرفتن از خاله شده بودم. تا اينكه بالاخره با دريافت علاقهی ويژه بیبی به دخترانش و مطرح كردن اينكه اگر دور از جان اتفاقی برايش بيافتند آنها نصف بردارانشان از مال او ارث خواهند برد. زود برگه را انگشت زد و تأكيد داشت كه جلو اسمش بنويسم به دخترانش بايد بيشتر برسد!}
به بحث كمپين و جايزه باز میگرديم و اينبار مسئلهی وجه نقدی جايزه مطرح میشود. يكی نظرش اين است كه بايد پول را میگرفتيد و در كمپين و برای خودتان هزينه میكرديد. ديگری میگويد پول را میگرفتيد و به زنان نيازمند میداديد. اما اكثراً عدم دريافت وجه نقدی را بهترين تصميم میدانند و میگويند خيال خودتان را راحت كرديد اگر نه بايد بعد از اين مرتب برای هر كس توضيح میداديد كه پول را كجا و چطور مصرف كرديد و از طرفی هم دست حكومت در اتهام زنی باز میشد كه بله اينها از خارج كشور تأمين مالی میشوند. در اين ميان اما يكی از نظرات برايم بسيار جالب و قابل تأمل است. او كه میگويد اگر بعد از دريافت پول جايزه به من مراجعه میشد برای گرفتن امضاء در اينكه واقعاً از روی باور و اعتقاد و با هدف آگاه سازی و تغییر قوانین اقدام به جمع آوری امضاء میكنيد يا بابت اين كار احياناً پولی هم دريافت مینمائيد دچار ترديد میشدم.
نظرات