رئيس سابق هيأت شنای استان كرمانشاه: به دليل زن بودن مجبور به استعفا شدم

روزنامه سرمایه ـ ژيلا گل‌عنبر، كاوه كرمانشاهی: سوسن بارتولومه سال 1366 ـ سال‌های پايانی جنگ ـ از فيليپين به ايران آمده است. شوهرش كرمانشاهی است. با وجود اين كه در دو رشته زبان انگليسی و مامايی ليسانس دارد اما همسرش موافق كار بيرونش نبوده. خودش می‌گويد: «اگر مانع كارم نمی‌‌شد بسيار موفق‌تر بودم اما بعد از بزرگ شدن بچه‌هايم مخالفتی با حضورم در استخر نداشت. از دانشگاه كاتوليك فارغ‌التحصيل شدم. می‌‌خواستم خواهر روحانی شوم اما ازدواج كردم. آن هم با يك مسلمان!» پرسيدم وقتی همسرت پيشنهاد كرد در منزل بمانی چرا مخالفت نكردی؟ گفت: «خب می‌‌گويند زن بايد تابع مرد باشد.» دوباره پرسيدم: در فيليپين هم اين طور است؟ با اشاره سر جواب مثبت داد.

سوسن بارتولومه ـ كه حالا ورزشكاران شنا همه او را با نام فاميلی همسرش (شيرزادی) می‌‌شناسند ـ از سال 1373 شروع به يادگيری شنا كرده و آن را به سرعت و در عرض يك ماه به طور كامل فرا می‌گيرد و سريعاً مراحل ترقی را طی می‌‌كند و بعد از گذشت پنج سال مربيگری تيم شهرستان كرمانشاه به او پيشنهاد می‌‌شود و سال 79 مسووليت تيم شنای استان كرمانشاه به او واگذار می‌‌شود و در سال 83 رياست هيات شنای استان كرمانشاه را می‌‌پذيرد. از آن زمان تا به حال 200 ـ 150 مربی زن و 50 مربی مرد را آموزش داده و در چهار رشته شيرجه، شنا، واترپلو و شنای موزون مربی تربيت كرده است. خانم شيرزادی با همه علاقه، توان و موفقيت‌هايی كه برای استان كسب كرده، 18 فروردين 87 تحت فشارهای زيادی از جانب مديركل تربيت بدنی استان مجبور به استعفا شد، در حالی كه رييس فدراسيون شنای جمهوری اسلامی ايران (وحيد مرادی) به شدت مخالف با استعفای ايشان بوده است. اين مساله زمينه‌ای شد تا با او به گفت‌وگو بنشينيم…

.

چطور سرانجام از منزل بيرون آمدی و به شنا پرداختی؟

به خاطر بچه‌هايم علاقه‌مند شدم. سال 73 اصلاً شنا بلد نبودم. اما سريع ياد گرفتم و آموزش را از بچه‌های خودم سارا (چهار ساله) و مريم (پنج ساله) شروع كردم. سارا از پنج سالگی وارد تيم شهر شد و توان خوبی دارد. سال 79 مربيگری تيم شهرستان را پذيرفتم و همان سال تيم شنای استان را فعال كردم. كارت مربيگری نداشتم. به صورت تئوريك هم نكات شنا را از طريق كتاب ـ خانواده‌ام در آمريكا مرتب برايم كتاب می‌‌فرستند ـ و سايت ها دنبال می‌‌كنم.

سال 80 اولين ورزشكار تيم ملی شنا را آماده كردم. هيچ سابقه نداشت كسی در كرمانشاه عضو تيم ملی شنا باشد. اولين مدال كشورهای اسلامی را دخترم سارا شيرزادی به دست آورد كه آن موقع 11 ساله بود. سارا چهار مدال برای ايران كسب كرد و ركورددار ايران شد. آن زمان آقای بيگلری و خانم داوديان (تربيت بدنی وقت استان) از من حمايت می‌‌كردند. سال 81 بدون كارت مربيگری درجه سه جهت آموزش 10 روزه مربيگری درجه يك به دانشگاه تهران دعوت شدم؛ كمی بعد برای مربيگری بين‌المللی به دعوت فدراسيون شنا به استاديوم آزادی رفتم.

.

در اين سال‌ها چه مقام‌هايی برای استان كسب كرده‌ايد؟

سال 81 در ليگ بندرعباس چهار تيم رده سنی خانم‌ها در كرمانشاه قهرمان ايران شدند. آن زمان زنان بيشتر فعاليت می‌‌كردند. اواخر 81 بهترين شناگر ايران چه به لحاظ تكنيك و چه به لحاظ اخلاق مربوط به كرمانشاه بود. همان سال ما به تيم «دسته يك» صعود كرديم؛ در حالی كه پيش از اين تيم كرمانشاه جزو تيم «دسته دو» و هشتمين تيم محسوب می‌‌شد. 82 قهرمانی كشوری آمديم. 16 تيم در دسته يك بوديم كه ما سوم ايران شديم. تا 83 جزو تيم دسته يك كشور بوديم. در همين سال رياست هيات شنای استان به من پيشنهاد شد ولي من مخالفت كردم. گفتم: عشق من مربيگری بچه‌هاست. اما خانم داوديان قول داد كه مربيگری‌‌ام لطمه نبيند. تربيت بدنی وقت با شوهرم صحبت كردند. سه ماه بعد شوهرم راضی شد. از هشت آبان 83 با حمايت تربيت بدنی و مسوول امور ورزشی بانوان رئيس هيات شنای استان شدم.

.

چطوری با آقايان كار می‌‌كرديد؟

در هيات شنای بانوان مشكل آن چنانی نداشتم. چون از سال 74 ـ 83 با خانم‌ها كار كردم. اما زمانی كه هيات شنای آقايان را تحويل گرفتم با يك «مُهر» بدون هيچ قرارداد، سند و يا كاغذی آن را به من تحويل دادند. هفت بازيكن برای واترپلو و شنا به من تحويل شد. اما برای تشكيل تيم شنا به 10 نفر نياز داشتم، واترپلو هم 13 نفره است. پس شروع كردم به «استعداديابی». آن موقع از بچه‌ها پولی نمی‌‌گرفتيم. تربيت بدنی هر ماه 100 تا 200 هزار تومان برای تيم هزينه می‌‌كرد. فقط به مربی‌‌ها 30 هزار تومان می‌‌دادم كه به بچه‌ها آموزش بدهند و بهترين‌ها را انتخاب كنند.

رشته شنا مثل دوميدانی يا بوكس نيست. رقابت شنا بسيار تنگاتنگ است. در يك صدم ثانيه اول و در يك صدم ثانيه نفر آخر می‌‌شوی. پس من از صفر شروع كردم. تا آن زمان هيات 7 نفره آقايان بسيار ضعيف بودند. هيچ كدام مدال آور نبودند.

.

چرا با اين همه فعاليت در بخش آقايان معاون تربيت بدنی استان كرمانشاه جلال عزيزی در گفت‌وگو با يكی از خبرگزاری‌‌ها گفت: «عملكرد او در بخش آقايان ضعيف بوده، زيرا سال گذشته در المپياد مردان شركت نكرد و هيچ حركتی در شنای آقايان از او شاهد نبوده‌ايم؟»

نمی‌‌دانم چرا اين طوری صحبت كردند. من به آقای گردانی مديركل تربيت بدنی استان گفتم: اگر من شنای آقايان را ركود داده‌ام، آن را به من نشان دهيد؛ ولی آن‌ها هيچ چيزي را ثابت نكردند. آن‌ها بايد می‌‌گفتند چه تيمی به من تحويل دادند كه من سبب تضعيف‌شان شدم. آقايان مربی نداشتند. فقط رئيس قبلی هيات و دبير قبلی هيات بوده. حالا دبير هيات من هنوز مربيگری ندارد. در اين مسير 14 ساله واترپلو آقايان كرمانشاه نايب قهرمان ايران شد. ضمناً به خاطر راحتی آقايان دو نايب رئيس مرد و يك دبير مرد انتخاب كردم.

.

شما كه نمی‌‌توانستيد مستقيماً بر شنای آقايان نظارت كنيد. اين كار از طريق دبير هيات شنا كه مرد است انجام می‌‌شد. پس ضعف شما در زمينه شنای آقايان چگونه ارزيابی می‌‌شد؟

نمی‌‌دانم. آقايان هم همين طور. آن‌ها هم نمی‌‌توانند بر شنای بانوان نظارت كنند مگر از طريق مربی‌‌های زن و يا دبير هيات.

.

شما صراحتاً در گفت‌وگو با يكی از خبرگزاری‌‌ها اعلام كرديد كه «به دليل زن بودن مجبور به استعفا شدم.» از طرفی معاون تربيت بدنی استان در سايت همان خبرگزاری در چند خط دو گفته متناقض می‌‌گويد. ابتدا اعلام می‌‌كند: «علت استعفای رئيس هيات شنا ربطی به زن بودن او ندارد.» و از طرف ديگر صراحتاً اعلام می‌‌كند: «رئيس هيات شنا به دليل زن بودن و محدوديت‌های آن و شايد به دليل اين كه نمی‌‌تواند در بخش آقايان خيلی فعال باشند استعفايش را به فدراسيون اعلام كرد؟»

اين حرف‌ها متناقض است. از پارسال تا حالا تربيت بدنی استان و معاونش سنگ اندازی می‌‌كنند. آقای گردانی بسيار به فدراسيون شنا فشار آورد كه مرا كنار بگذارند. فدراسيون شديداً مخالف بركناری‌‌ام بود و صراحتاً اعلام كرد «زن بودن من چه محدوديتی برای بخش آقايان دارد؟» از طرفی «رياست هيات شنای استان قبل از 83 و بسيار پيش از آن خيل عظيمی از مردان بوده‌اند؛ اين‌ها چه كار كرده‌اند برای توسعه ورزش شنای استان؟» بهتر است كارنامه روسای مرد و زن را با هم مقايسه كنند و بعد نتيجه‌گيری كنند. به هر حال مستقيم و غيرمستقيم از سال قبل تا امروز به اشكال مختلف من و خانواده‌ام تحت فشار بوديم. می‌‌خواستم تا آبان‌ماه كارنامه فعاليت‌هايم را ببندم كه مهلت ندادند.

.

شنيديم پس از فشارها برای استعفای شما والدين 50 نفر از بچه‌های شنا جلو تربيت بدنی تجمع كردند. برخورد سازمان با آن‌ها چطور بود؟

آن‌ها در جواب اعتراض‌ها گفتند: «خانم شيرزادی نمی‌‌تواند شنای آقايان را نظارت كند.» خانم‌ها هم پرسيدند: «سرپرست جديد كه مرد است آيا می‌‌تواند نظاره‌گر شنای خانم‌ها باشند؟» در پايان تربيت بدنی استان گفته بود: «در فرهنگ ما هنوز جا نيفتاده.» پس بر می‌‌گردد به زن بودن من.

.

پس به نظر می‌‌رسد ارزش كمی برای جايگاه زنان قايل‌اند. حتی اگر مثل شما به مقام بالايی برسند.

آن‌ها بايد صراحتاً اعلام كنند كه جايگاه زنان را به رسميت نمی‌‌شناسند.

.

آيا در ديگر استان‌های كشور زنان چنين مسووليتی دارند؟

اولين رئيس هيات شنای استان در كشور در طول انقلاب من بودم؛ دومی مازندران و سومی هم هرمزگان.

.

سرانجام شما مجبور به استعفا شديد يا اين كه خودتان به خاطر اين كه نخواستيد آن‌ها شما را از كار بركنار كنند استعفا داديد؟

مجبور شدم. چون بچه‌ام هم دخيل در اين قضيه شد و او را تحت فشار گذاشتند؛ دائم به منزل زنگ می‌‌زدند، به موبايل من و دخترم زنگ می‌‌زدند. به دخترم می‌‌گفتند: كاری بكن كه مادرت استعفا بده؛ اين فشارها استرس شديدی بر من و خانواده‌ام وارد می‌‌كرد.

.

برنامه شما براي ادامه كار چيست؟

تهران و يك استان ديگر به من پيشنهاد كار داده‌اند. ديروز كه سری به بچه‌ها زدم، با خودم گفتم: «عمری را با اين بچه‌ها گذرانده‌ام، چطوری فردا پس فردا مقابل اين‌ها بايستم؟ » «می‌‌خواستم كار كنم در آب و خاكی كه بچه‌ام در آن به دنيا آمده.» اين جا استقبال خوب و بدرقه بد است. من مردم كرمانشاه را دوست دارم ولی شايد آن‌ها… اشك در چشمانش حلقه می‌‌زند…