گورين ئهرا يهكسانی ـ كاوه كرمانشاهی: قصهی تازهايی نيست داستان بگير و ببند در اين مملكت و بازداشت و زندانی كردن فعالان مدنی، شبيه يك سريال طولانی و دنبالهدار است كه در هر قسمت چهرههای جديدی وارد داستان میشوند…
و اين بار داستان، زندگی دختران جوانی را روايت میكند كه در پی آگاهی از درد و رنجی كه به واسطهی قوانين تبعيضآميز بر خود و ديگر زنان سرزمينشان میرود تصميم میگيرند نسبت به اين بیعدالتی و نابرابری اعتراض كنند و تا تغيير اين قوانين از پای ننشينند.
دختران با وجود تمام محدوديتهايی كه در فضای استبدادزده و مردسالارانهی كشورشان برای فعاليتهای اجتماعی زنان وجود دارد تمام سعی خود را میكنند تا در حد توان قوانين زنستيزی كه سالها با برداشت نادرست از شرع و عرف توجيه شدهاند را افشا كنند، جامعه را نسبت به تأثير مخرب اين قوانين بر زندگی زنان و نيز مردان آگاه سازند و نهايتاً با تلاش خود و فشار افكار عمومی قانونگذاران را مجبور به تغيير آنان كنند.
دختران دردمند ما اما در اين راه تنها نيستند و ياران بسيار ديگری نيز دارند كه همراه هم از زنان مینويسند و در نشريات و سايتها منتشر میكنند، برای بررسی مشكلات زنان و چارهيابی برای حل آنان كارگاه و نشست و همايش برگزار میكنند، برای رساندن فرياد حقخواهانهی خود به گوش مردم و مسئولان تجمعات مسالمتآميز ترتيب میدهند و البته در اين قسمت صحنههايی از درگيری و كتككاری هم در داستان مشاهده میشود!
روزها میگذرد و دختران جوان داستان ما همراه با ياران دغدغهمندشان با تشكيل كمپينی برای پيگيری خواستههای حقوقی و قانونی زنان دردمند ديارشان فعاليتهای خود را وارد مرحلهی نوينی از تاريخ جنبش زنان ايران میكنند. نام كمپين را “يك ميليون امضاء برای تغيير قوانين تبعيضآميز” میگذارند و در بيانيهای كه صادر میكنند ده مورد از تبعيضات حقوقی در قوانين كشور كه نسبت به زنان روا میگردد را عنوان كرده و برای آگاه ساختن جامعه نسبت به اين قوانين و همراه ساختن افكار عمومی با درخواست برای تغيير آنان اقدام به جمع آوری امضاء از افراد مختلف جامعه میكنند. هر چند میدانند نه مشكلات زنان و نه مشكلات جامعهی ما تنها محدود به اين ده قانون نيست كه با تغييرشان تمام مشكلات جامعه و بهويژه زنان حل شود اما اين را میدانند كه برای آغاز رفرم بايد از حداقلها شروع كرد.
شايد در ابتدا كسی فكر نمیكرد حركتی كه در همان روز نخست اعلانش با بیمهری حاكميت در شكل لغو مجوز مراسم اعلام موجوديت كمپين مواجه شد بدون برخورداری از تريبونهای رسمی و عمومی و تبليغاتی كشور چنين مورد اقبال عمومی قرار گيرد به گونهای كه هر روز بر تعداد داوطلبان همكاری با اين كمپين در سراسر كشور افزوده گردد و صحبت از كمپين و موارد مطرح شده از سوی آن جای خود را در ميان بحثهای دوستانه و خانوادگی بسياری از ايرانیان باز كند.
اين تنها فعالان مدنی و مردم نبودند كه به كمپين توجه داشتند و تحقق خواستههای آن را برابر با حركت به سوی برابری جنسيتی در جامعه و در نتيجه رشد و پيشرفت كشور میدانستند، حاكميت نيز توجهای ويژه به فعاليت كمپين داشت اما افسوس كه نگاهش نه نگاهی از روی واقعيت كه چون هميشه نگاهی آلوده به توطئه و توهم بود. توطئهی اقدام عليه امنيت ملی و تشويش اذهان عمومی و توهم براندازی نرم و …!!! نمیدانم در كدامين سرزمين و در سايهی حاكميت كدام دولت سخن گفتن از حقوق انسانی و ابتدايی بخشی از افراد جامعه به تشويش اذهان عمومی و اقدام عليه امنيت ملی و ارجاع اين خواست جهت غيير و اصلاح شماری از قوانين با پشتوانهی يك ميليون امضاء به مرجع قانونگذاری كشور به توطئهی براندازی نرم تعبير میگردد؟؟؟!!!
به هر روی داستان بدين گونه ادامه میيابد و به آنجا میرسد كه دختران قصهی پرغصهی ما اكنون در بند عمومی زنان زندان اوين به سر میبرند… جلوه جواهری و مريم حسينخواه
جلوه را نخستين بار در نشستی كه به مناسبت آغاز دومين سال فعاليت كمپين در كرمانشاه برگزار شد ديدم. آن دختر فعالی كه مدتها بود از طريق نوشتههايش او را میشناختم آرامتر و كمگوتر از آن بود كه تصورش را میكردم. هر چند در همان ديدار كوتاه به تجربه يافتم اين آرامی و كمگويی جای خود را به تفكر و گزيدهگويی داده. متانت خاصی كه در نگاه و كلامش بود آدم را مجذوب گفتارش میكرد. رفتار صميمیاش جايی برای تعارف و غريبی نمیگذاشت و چنين به انسان القاء مینمود كه سالهاست او را میشناسی و رفاقتی دور و دراز با او داری. مريم را هم در يكی از جلسات كمپين كه اواخر شهريور ماه امسال در تهران برگزار شد ديدم، در همان جلسه از تأثيری كه كمپين میتواند بر ديگر جنبشهای مدنی ايران داشته باشد سخن گفتم و در پايان جلسه مريم پيشنهاد داد تا در قالب يك مقاله بيشتر به اين موضوع بپردازم. هرچند تا كنون به قول خويش عمل نكردهام.
مطمئنم مريم و جلوه بند عمومی زندان را با توجه به شرايط موجود و با اتخاذ شيوهای متفاوت تبديل به كارگاههای آموزشی برای زنان كردهاند و بنا بر پيمانی كه با خويش بسته و رسالتی كه بر دوش دارند در راه رسیدن به آرمانهای والای انسانیشان در زندان نيز از پای نخواهند نشست. ای كاش میشد فرمهای جمع آوری امضاء را به دستشان رساند تا نتيجهی آگاهی بخشی خود و آگاه سازی زنان را در زندان نيز به ثبت برسانند…
نظرات