
تغییر برای برابری: پس از آنكه تلاشهایمان برای برگزاری مراسمی به مناسبت روز جهانی كودک در كرمانشاه بینتيجه ماند و درخواستمان برای كسب مجوز در پيچ و خم نامهبازیهای اداری گرفتار آمد، از طريق دوستانمان باخبر شديم كه در سنندج برنامهای به همت فعالان حقوق كودک در گرامیداشت اين روز برپا خواهد شد. به دعوت موسسهی ههوراز برای شركت در اين برنامه به همراه دو تن از دوستان كمپينی راهی اين شهر میشويم. مسير دو ساعتهی كرمانشاه تا سنندج فرصت مناسبی است تا درباره مسائل كلی كمپين و فعاليتهایمان در كرمانشاه به گفتوگو بپردازيم و با انتقاد از كمكاری خود برای فعاليت بيشترمان برنامهريزی كنيم.
نيم ساعت پيش از شروع برنامه به محل برگزاری مراسم يعنی "خانهی كُرد" (امارتی قديمی متعلق به دوره قاجار كه زمانی محل زندگی يكی از خاندانهای بزرگ و مهم سنندجی بوده و امروز تبديل به موزه مردمشناسی شده) میرسيم. فلوريا محمدپور از برگزاركنندگان اين برنامه و عضو كمپين يک ميليون امضاء به استقبالمان میآيد و به داخل راهنماییمان میكند. از دالانی كه در آن عكسها و پوسترهايی در پيوند با روز جهانی كودک به نمايش گذارده شده عبور میكنيم و وارد حياط بزرگ و زيبای امارت كه محل برپايی جشن روز جهانی كودک است میشويم.
چهرههای گريم شده عدهای از كودكان، بادکنکهای رنگارنگی كه در دست دارند و لباسهای زيبای كُردی كه تعدادیشان بر تن كردهاند، شور و حالی ويژه به مراسم داده و البته حضور مادر و يا پدرانی كه همراه فرزندانشان در جشن حضور يافتهاند هم چشمگير است.
با ديدن جمعيت من و گلاله بدون اينكه از قبل برنامهای برای جمعآوری امضاء داشته باشيم تصميم میگيريم تعدادی امضاء جمع كنيم. من يک فرم و گلاله دو فرم جمعآوری امضاء همراهمان داريم. هر كدام به سمتی میرويم و خيلی زودتر از آنچه كه فكر كنيم با فرمهای پر از امضاء به هم میرسيم. هر دو ذوق زده از اينكه تنها در چند دقيقه توانستهايم هر سه برگه را پر كنيم و البته ناراحت به خاطر نداشتن برگهی سفيد برای جمعآوری دوباره امضاء. دوستی كه خود به دليل مورد بازداشتی كه هنگام جمعآوری امضاء در كرمانشاه برايش پيش آمده و مشكلات امنيتی كه هنوز دارد در جمعآوری امضاء همراهیمان نكرده، ما را سرزنش میكند كه چرا قبل از جمعآوری امضاء از برگههای سفيد كپی نگرفتيم. ما هم با اين استدلال كه فكر نمیكرديم امضاء گرفتن در اين جمع تا اين حد مورد استقبال قرار گيرد كوتاهی خودمان را توجيه میكنيم.
گلاله پيشنهاد میكند پشت همين برگهها امضاء بگيريم و من میگويم بهتر است يک برگ سفيد را مانند فرمهای كمپين جدولبندی كنيم و از رويش تعدادی كپی بگيريم. ولی آن دوستمان معتقد است كه اين كارها هيچ كدام فايدهای ندارد زيرا ارزش كار را پائين میآورد و از اعتماد مردم میكاهد و بهتر است ديگر بیخيال امضاء جمع كردن شويم. اما در همين گير و دار گلاله فكری به ذهنش میرسد. كافینت!
به سرعت از محل برنامه خارج میشويم و به اولين مغازه در نزديكی خانهی كُرد مراجعه میكنيم. آدرس نزديکترين كافینت را میپرسيم كه متأسفانه پاسخ میشنويم «در اين خيابان كافینت نداريم. بايد به ميدان انقلاب برويد. شايد آنجا پيدا كنيد.» خود را به ميدان انقلاب میرسانيم. اما نشانی از كافینت نمیيابيم و باز در جستجو برای يافتن آدرس كافینت به چند عابر و مغازهدار مراجعه میكنيم. همه نشانی ميدان اقبال را میدهند. مسير كمی طولانیست و بايد تاكسی سوار شويم.
در ميدان اقبال موفق به يافتن كافینت میشويم. من فوراً پشت يک سيستم مینشينم و آدرس سايت كمپين را وارد میكنم. با ورود به بخش طرح يک ميليون امضاء و باز كردن صفحهای كه فرم برای جمعآوری امضاء در آن قرار دارد از مسئول كافینت میخواهم كه اين صفحه را برايم پرينت بگيرد. پس از گرفتن پرينت با عجله كافینت را ترک میكنيم و از يک دكهی مطبوعاتی چندين برگ كپی از روی فرم امضاء میگيريم. به خانهی كُرد يعنی همان محل برگزاری مراسم روز كودک باز میگرديم و دوباره شروع میكنيم به صحبت با مادران و پدران و گرفتن امضاء از آنها.
حضور چند مأمور نيروی انتظامی و تعدادی از افراد لباس شخصی كه نوع پوشش و آرايش چهرهشان نشان از مقام و مأموريتشان دارد باعث میشود كه در مراجعه به افراد و گفتوگو با ايشان كمی محتاطانهتر عمل كنيم. اما آنچه ما را در انجام فعاليتمان برای امضاء گرفتن در اين محيط كمک میكند نخست، ناآشنا بودن چهرههایمان برای همان برادران لباس شخصیست كه در ميان جمعيت حضور دارند. دوم، زمان كوتاهی كه به بحث با افراد برای امضاء گرفتن میگذرد. به گونهای كه در بيشتر مراجعاتمان به مادران و يا پدران، آنان به محض خواندن بيانيه و آگاهی از طرح كمپين با علاقه اقدام به امضاء میكردند. در كمتر موردی پيش آمد كه توضيح اضافی بخواهند، يا به رسم معمول بحث را به مسائل دينی و فقهی بكشند و توجيه مذهبی برای تغيير قوانين بخواهند، يا با بیفايده دانستن اينگونه اقدامات اصلاحی به تلاوت آيهی ياس بپردازند و با گرفتن ژست مخالف راديكال عدم جسارتشان در امضاء كردن را توجيه نمايند.
گذشته از جمعآوری امضاء ما در اين مراسم موفق به ديدار چند تن از اعضاء و فعالين كمپين شديم كه پيش از آن آشنايیمان با هم در حد شنيدن اسامی و يا خواندن مطالب و مصاحبههای يكديگر بود. نگين شيخالاسلامی از فعالان حقوق زنان، ژينا مدرسگرجی از اعضای كمپين در سنندج و پروين ذبيحی فعال كمپين در مريوان از جملهی اين افراد بودند كه در حين امضاء گرفتن با آنان برخورد كرديم و چقدر اينگونه آشنايی برای هر دو طرف جالب بود. در گفتوگو با يكديگر تصميم گرفتيم از اين پس ارتباطاتمان را بيشتر و قویتر كنيم. من از دوستان خواستم با ارسال مطلب و تهيه گزارش برای سايت "گورين بو يهكسانی" به پربارتر شدن سايت كردستان كمپين كمک كنند.
و مراسم روز جهانی كودک در حالی به پايان رسيد كه علاوه بر لطف حضور در اين جشن و آشنايی نزديک با دوستان كمپينی از ديگر شهرهای كُردنشين، من و گلاله توانستيم تعداد قابل توجهای امضاء جمع كنيم و اين برای هر دویمان بسيار خوشحال كننده بود.
پینوشت...
روز بعد از مراسم ژينا مدرسگرجی تماس میگيرد و میگويد روناک صفازاده يكی از فعالان كمپين در سنندج را بازداشت كردهاند. میخواهد خبرش را در سايت قرار دهیم. نمیخواستم اولين همكاری دوستان سنندجیمان با سايت كردستان کمپین با اين خبر آغاز شود.