در سوگ دعا

اخبار روز ـ كاوه كرمانشاهی: سنگسار سرنوشت شوم شماری از دختران و زنان دردمند سرزمين من است. عمل شنيعی كه گمان می‌داشتم تنها در اديانی خاص و از سوی حكومت‌های‌ مذهبی‌‌‌ست كه تجويز و اجرا می‌گردد. اما با ديدن تصاوير دهشتناكی كه در آن “دعا” دختر كُرد ايزدی به جرم عشق ورزيدن به يك پسر عرب مسلمان از سوی بستگانش آماج لگد و سنگ ‌پارها قرار می‌گيرد و در نهايت جان می‌سپارد (فيلم سنگ‌باران دعا +) دريافتم كه اين‌گونه نيست و اين عمل غيرانسانی می‌تواند به بهانه‌های مختلف و در اشكال متفاوت از باورمندان به هر آئينی و افرادی غير از حكومت‌داران نيز سر زند، تنها كافی‌ست تعصب و تحجر خميرمايه‌‌ی انديشه‌ی نداشته‌ی موجودی انسان‌نما باشد تا بتواند حكم بر سنگسار دهد و در صف پرتاب كنندگان سنگ يا تماشاچيان اين نمايش كثيف قرار گيرد. ديگر مهم نيست پيرو كدام مذهب، وابسته‌ی كدام ملت و جای گرفته در كدام طبقه باشی، مهم اين است كه بتوانی قساوت و شقاوت را در كنار جهالت و حماقت قرار دهی و با شكار يك قربانی جنايتی شرم‌آور را مرتكب شوی تا با خون ريخته شده از جسم او دشت جهلت سيراب گردد و عطش جنونت فروخسبد.

و اين‌بار قربانی دعاست… آری دعا دختر نگون‌بخت سرزمين من به دليل عبور از خط‌ قرمزی كه مردان متحجر طايفه‌اش ترسيم كرده‌اند، به دليل عمل نكردن به قوانين غلطی كه مردان مرتجع تيره‌اش وضع نموده‌اند، به دليل پشت كردن به سنت‌های عقب‌مانده‌ای كه مردان متعصب قبيله‌اش باور داشته‌اند، آری تنها و تنها به خاطر عشق ورزيدن و بر سر پيمان عشق ماندن از سوی اعضای خانواده‌‌اش مجرم شناخته می‌شود، در دادگاه ريش‌سپيدان خشك‌انديش قومش محكوم می‌گردد و حكم مرگ توسط مردان غيرتمند! فاميلش اجرا می‌شود. دعا كشته می‌شود تا هم تاوان جسارت خويش را داده باشد و هم آينه‌ی عبرتی گردد برای ديگر دختران ايل.

شرمنده‌ام از هم‌نامی با آن دون‌صفتانی كه سنگ بر جسم دعا كوفتند، شرم‌سارم از هم‌جنسی با آن بزدلانی كه اين صحنه را به نظاره ايستادند. نمی‌دانم نبود حس انسانيت، ذره‌ای شرافت يا حتی حس ترحم يا آن‌چه كه جوانمرديش می‌‌خوانند و بدان می‌بالند در برخی از اين مردان تا اعتراض كنند به اين رفتار وحشيانه؟! راستی كجا بودند آن پيشمرگه‌هايی كه نام و هيبت‌شان لرزه بر اندام دژخيمان بعثی می‌انداخت، كجا بودند اين مبارزان آزادی ديروز و پاسداران آسايش امروز تا دفاع كنند از حقانيت دعا و مانع شوند از وقوع اين حادثه؟! مبادا بودند و سكوت اختيار كردند و به تماشای اين مصيبت فاجعه‌بار نشستند؟؟؟!!!

خاتون درست می‌گويد “در کردستان عراق که‌ دیگر قدرت در دست یک حاکمیت مرکزی کُردستیز نیست که‌ بتوان با انواع دلائل سیاسی و غیر سیاسی فجایع را توجیه و تفسیر کرد“ (اشاره به بخشی از نوشتار دكتر رويا طلوعی با عنوان “ضرورت یک تحول فکری، فرهنگی در میان مردان کُرد” +) و يا احياناً به بهانه اولويت داشتن مبارزه در راه آزادی ميهن از سلطه‌ی بيگانه از كنار اين‌چنين مسائلی بی‌تفاوت گذشت، امروز كه خود بر سرنوشت خويش حاكم گشته‌اند، امروز كه آن بخش از كردستان آزاد شده و قدرت به دست سياستمدران كُرد افتاده ديگر نه به بهانه‌ی حاكميت بيگانه و نه به بهانه‌ی اولويت‌‌بندی مبارزه نمی‌توان نسبت به وقوع چنين رويدادهای فاجعه‌باری بی‌توجه بود.

اكنون كه چشم تمامی جهانيان به آن بخش از سرزمين‌مان دوخته شده تا شايستگی ملت و توانايی رهبران كُرد را در پی‌ريزی سامانی مردم‌سالار و پيشرفت و ترقی كردستان نظاره‌گر باشند بايسته نيست با وقوع چنين فجايعی و سكوت در برابر آنان و عدم تلاش در جهت جلوگيری از تكرارشان چهره‌ای نامناسب از ملت و ناكارآمد از رهبران كُرد در ذهن جهانيان متصور گردد.

حكومت‌ها می‌توانند و بايد با اعمال قوانين و انجام فعاليت‌های فرهنگی تأثيرگذاری مثبت بر عرف جامعه داشته باشند. پس بر حكومت حريم است كه با اتخاذ شيوه‌های ممكن و از طرق مختلف در جهت از بين بردن عرف‌ها و سنت‌های غلط در رفتار و برخورد با زنان و تقويت نهادها و سازمان‌هايی كه در زمينه‌‌ی حقوق بشر ـ با تأكيد بر حقوق زن ـ فعاليت می‌كنند و نيز ايجاد شرايط مناسب و مساعد جهت حضور هر چه گسترده‌تر بانوان در عرصه‌های مختلف جامعه، پست‌های مديريتی و بدنه‌ی حاكميت گام‌های اساسی و استواری را در راستای آگاهی بخشيدن به شهروندان و بنيان نهادن كردستانی مدرن و دمكراتيك بردارد تا ديگر شاهد بروز چنين حوادث تلخی نباشيم.